یعنی قائم مقام خدا، چه نائب در عربی قائم مقام باشد و تنگری در ترکی خدا را گویند. و آن کنایه است از خلیفه و پادشاه. (برهان قاطع). تنگری بفتح تا وسکون نون و کاف فارسی، ترکی قدیم: خدا: ترک توئی ز هندوان چهرۀ ترک کم طلب زآنکه نداده هند را صورت ترک، تنگری. (از برهان چ معین، حاشیۀ ص 522)
یعنی قائم مقام خدا، چه نائب در عربی قائم مقام باشد و تنگری در ترکی خدا را گویند. و آن کنایه است از خلیفه و پادشاه. (برهان قاطع). تنگری بفتح تا وسکون نون و کاف فارسی، ترکی قدیم: خدا: ترک توئی ز هندوان چهرۀ ترک کم طلب زآنکه نداده هند را صورت ترک، تنگری. (از برهان چ معین، حاشیۀ ص 522)